چشم بلبلی چشم بلبلی ، تا این لحظه: 12 سال و 29 روز سن داره

نی نی ناز مامان وبابا

اتفاقات جدید

                                         امروز 3شنبه 22 فرورین 1391 خب از اول تولدت هیچی برات ننوشتم عروسک من اخه خیلی وقتی برام نزاشتی وبلاگ نوشتن هم کاری هست که من به وقت بیشتری نیاز دارم  ما برات میگم که تو این چند روزه چه اتفاقاتی افتاده از روز اول میگم که از بیمارستان اومدیم خاله فروغ اومده بود برا ترخیصمون مامان فاطی رفته بود خونه تا کاراهای خونه رو انجام بده  از بیمارستان که اومدیم اول رفتیم خونه بابا اصغر که اونجا برات یه گوسفند قربونی کردن بعد هم اومدیم خونه مامانم فاطی تو عروسک م...
22 فروردين 1391

اخرین روز

امروز 4شنبه 9فرورین 1391 بلاخره رسید روزی رو که منتظرش بودم بیام و اخرین مطلب وبلاگت رو قبل دنیا اومدنت بنویسم امروز دیگه تکرار نمیشه همه منتظرن من و بابا محسن مامان بزرگا و بابا بزرگا خاله ها و عمو  اتاقت منتظرته خونمون منتظرته همه دارن لحظه شماری میکنن ومن غیر از حس انتظار یه چیز دیگه هم تو دلم دارم حس دلشوره نمیدونم چی در انتظارمه از بی تجربگی میترسم از جدا شدنت از تو دلم میترسم برام دعا کن پسرم ازمونی بزرگ در انتظار من است و اغوشی گرم در انتظار تو دستهایت را تا جایی که توان دارند بالا ببر و خدا رو در اغوش بکش شاید امشب اخرین فرصت باشد فرشته اسمانی من               &...
9 فروردين 1391

اسم ناز پسرمون

امروز 4شنبه 9فروردین 1391 خب بلاخره میخوام اسمی رو که برات انتخاب کردیم رو اینجا بنویسم خیلی وقته اسمتو انتخاب کردیم اما از اونجایی که گفتم شاید این اسم رو عوض کنیم اینجا ننوشتم بلاخره تاییدش کردیم و به همه هم اعلام کردیم امیدوارم تو هم اسمتو دوست داشته باشی ناز پسرمممممممممم                                                                                                         &nb...
9 فروردين 1391

دو روز مونده غنچه من

امروز 3شنبه 8 فروردین 1391 سلام غنچه من امروز پر بودم از اخساسات مختلف که نمیدونم کدومشو بگم و فکر نمیکنم بتونم برای کسی هم توضیح بدم اتفاقاتی قراره برامون بیفته که راه گریزی هم نداره همش دعا میکنم برای خیلی چیزا که برای تو شاید مهم هم نباشه اما تو هم برام دعا کن که تو هنوزم یه جزیی هستی از خدا و بهشت خدا  خدایی که صدای تو رو بیشتر از صدای من میشنوه               ...
8 فروردين 1391

3 روز دیگه ناز پسرمممممممممم

امروز 2شنبه 7فروردین 1391                                      سلام ناز پسری من            امروز یکم تو البومت مطلب نوشتم و باید چند تا عکس بزارم توش اگه بشه فردا بدم ظاهرش کنن  ساکتم یکم مرتب کردم تقریبا امادم تو چی تو هم اماده ای؟ بابا محسن هم داره کیفشو اماده میکنه نمیدونم چرا الانه یکم دل درد گرفتم مامانی این دو سه روزم تحمل کن من حاضرما اما اینطوری بیای من یکم میترسم نانازی من                     ...
7 فروردين 1391

4 روز دیگهههههههههههه

امروز 1شنبه 6فروردین 1391 پسر گلم امروز من و بابا رفتیم بیرون اول رفتیم تیراژه برات یه کلاه بخریم که کلاه تبدیل شده به یه دست لباس همراه با کلاهش بعد هم رفتیم سینما فیلم گشت ارشاد تو هم که همش یه جا جمع شه بودی و من نمیتونستم راحت راه برم                                 تو سینما هم  یکی ازدوستای دوران دانشگاهمو دیدم بابا میشناختش یه پسر 3 ساله هم داشت                                 این هم از امروز ما که اینطوری گذشت دوست داریم سبد سبد و منتظرتیم که زود زو...
7 فروردين 1391

5روز دیگه

امروز شنبه 5 فروردین 1391 گل پسرم امروز با بابا یه سری از لباسات و گهوارتو و خلاصه چیزایی که لازم داری رو بردیم خونه مامان فاطی  با بابا میگفتم پسرمون هفته دیگه تو گهوارش خوابیده نه تو شکم من شاید تو بغل تو باشه خلاصه این که تو دل من نیستی و اومدی تو یه دنیای بزرگ  امروز یه سر هم رفتیم دوباره بیمارستان تا اماده اماده باشیم راستی من دوباره یه کوچولو سرما خوردم اما سعی میکنم تا 5 شنبه خوب بشم تا تو دنیا میای از من سرما خوردگی نگیری ...
6 فروردين 1391

6 روز دیگه مونده

امروز جمعه 4 فروردین 1391 امروز زیاد حالم خوب نبود تو هم امروز شیطونیت زیادتر بود و من بیشتر به استراحت نیاز داشتم بعداز ظهر هم مهمون داشتیم دیروز هم که مهمون داشتیم عیده دیگه نمیشه گفت کسی نیاد که پسرم هفته دیگه این موقع به امید خدا دنیا اومدی  کاش میدونستم چه حسی دارم                            ...
5 فروردين 1391

7 روز مونده

امروز 5 شنبه 3 فروردین 1390 پسرم 7 روز مونده دنیا بیایی و من خیلی بیشتر استرس دارم انگار هر روز بیشتر میشه اگر بدونی دیروز چه استرسی بهم وارد شد برام یه اس ام اس اومد از طرف دکتر که باید 3 بستری بشممنم زنگ زدم به دکتر و گفت نه شما همون 10 هستی و اشتباهی فرستادم کلی ترسیدم بابا میگفت میخوان پسرمو زود در بیارن پسرم نمیاد تا موقعش بشه امروز خیلی دل درد داشتم الانم دارم مهمونم برامون اومد زیاد بابا محست هم الان داره همه ظرفا رو میشوره و خونه رو جارو میکنه کلی کمک حال منه  مواظب خودت باش گل پسرم منتظرتم تا هفته دیگه بوسسسسسسسسسسس       ...
3 فروردين 1391

برای همسر عزیزم

همسر عزیزم متشکرم:   برای تمام زمانهایی که مرا به خنده واداشتی. برای تمام زمانهایی که به حر ف هایم گوش کردی. برای تمام زمانهایی که به من شهامت و جرأت دادی. برای تمام زمانهایی که با من شریک شدی. برای تمام زمانهایی که با من به گردش آمدی. برای تمام زمانهایی که خواستی در کنارم باشی. برای تمام زمانهایی که به من اعتماد کردی. برای تمام زمانهایی که مرا تحسین کردی. برای تمام زمانهایی که باعث راحتی و آسایش من هستی. برای تمام زمانهایی که گفتی "دوستت دارم". برای تمام زمانهایی که در فکر من بودی. برای تمام زمانهایی که برایم شادی آوردی. برای تمام زمانهایی که به تو ا...
2 فروردين 1391